- دست پاچه
- پریشان حواس شدن حواس پرت گردیدن جمعیت خاطر را از دست دادن
معنی دست پاچه - جستجوی لغت در جدول جو
- دست پاچه ((~. چِ یا چَ))
- عجول، شتابزده
- دست پاچه
- شتاب زده و مضطرب، کسی که بخواهد با هول و شتاب کاری انجام بدهد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Fumblingly
неуклюже
tollpatschig
незграбно
niezdarnie
desajeitadamente
goffamente
torpemente
maladroitement
onhandig
อย่างงุ่มง่าม
dengan canggung
بتعثّرٍ
बेतहाशा रूप से
בחוסר מיומנות
どもりながら
beceriksiz bir şekilde
kwa uoga
অস্পষ্টভাবে
بے ترتیب طریقے سے
موضوع
سر مایه
دست پاچه بودن شتابزدگی. یا با دست پاچگی با عجله به شتاب: (خیلی با دستپاچگی حرف میزد)
شتاب زدگی، دست پاچه بودن
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه
امین و درستکار
درستکار و امین، تهیدست و فقیر
آنچه با دست پیچیده و بسته شده باشد، کنایه از دستاویز، بهانه